سید حیدر آملی آیت عرفان
نقش سید حیدر در حکمت شیعی
گرچه تا عصر صفویه، شیعه تا اندازهای در انزوا قرار داشت و لیکن این موضوع تنها در بعد سیاسی صحیح است و در دیگر ابعاد, مخصوصا از نظر فکری و فرهنگی، عالمان شیعه به ویژه شیعیان ایرانی در اوج قرار دارند. از جمله این حکیمان بزرگ میتوان به سید حیدر آملی اشاره کرده که به اقرار بسیاری از پژوهشگران تاریخ فلسفه شیعی، یک قرن قبل از اوج قدرت شیعه در زمان صفویه در آثار خود کاخ رفیعی از عظمت اندیشههای شیعه بنا نهاد. (1)
سید حیدر آملی حکمت و فلسفهی شیعی را با دو واسطه از بزرگترین حکیم و نمایندهی حکمت شیعی یعنی خواجه نصیرالدین طوسی فراگرفته است.
سید حیدر آملی همچنین در پاکسازی حکمت شیعی از آمیختگی آن با الحاداتی که در مکتب اسماعیلیه و نصیریه است، نقش مهمی ایفا کرده و بزرگترین ضعف آنها را که اشتباه درمسألهی «ولایت» بود، به بهترین وجهی آشکار کرد و در نتیجه؛ حکمت شیعی را از التقاط نجات داد.
او در کلام و حکمت شیعی، شاگرد فخرالمحققین میباشد که وی نیز تمام علوم و معارف خود را از پدر بزرگوارش علامهی حلی آموخته است و علامه نیز شاگر دخواجه است که در سیر تفکر و حکمت شیعی، نقشی اساسی دارد.
از اقدامات شایستهی سید حیدر این که در آثار فلسفی خود، به شرح و تنقیح اندیشههای شیعه که در احادیث معصومین (علیهمالسلام) منعکس شده است، میپردازد و از این جهت، کار حکیمان متقدم خود را تکمیل میکند.
سید حیدر آملی، یکی از دقیقترین شارحان و منتقدان اندیشههای شیخ بزرگ محیالدین عربی است. شارحی که با درک عمیق افکار ابن عربی و با انتقاد از بعضی نظریان او، باعث ماندگاری و جاودانگی اندیشههایش گردید.
آملی با نوشتن مقدمهای در «نصالنصوص» اصالت و استقلای فکری خود را آشکار کرده است و در مسایلی از جمله «ختم ولایت» به شدت بر او انتقاد میکند و با تعریف دقیقی که از خاتم ولایت ارائه میدهد، برخی از خطوط اصلی تعلیمات ابنعربی را دگرگون میسازد و با اصلاحی که در مسألهی امامت و نبوت انجام میدهد، این دو را به جایگاه اصلی خود هدایت مینماید.(2)
آملی در تطبیق و تلفیق اصول تشیع با مبانی عرفان نظری و حکمت و فلسفهی اسلامی، تلاشی خستگیناپذیر داشت. او از این جهت، پیشگام حکما و اندیشمندانی چون: میرداماد، فیض، لاهیجی و قاضی سعید قمی است و حلقهی تکمیل کنندهی تحقیقات حکیم بزرگ طوس خواجه نصیرالدین میباشد.
او اختلاف مشربها را به خاط تقابل اسماء جلالیه و جمالیه و مظاهر آنها میدانست و ارتفاع آن را غیر ممکن. اما از این جهت که ریشه و اساس تشیع و تصوف را ائمهی معصوم (علیهمالسلام) وعلوم آنها میدانست، دیگر جایی برای اختلاف باز نمیکرد و شیعهی کامل و صوفی راستین را یکی میدانست.
سید حیدر آملی همچنین در پاکسازی حکمت شیعی از آمیختگی آن با الحاداتی که در مکتب اسماعیلیه و نصیریه است، نقش مهمی ایفا کرده و بزرگترین ضعف آنها را که اشتباه درمسألهی «ولایت» بود، به بهترین وجهی آشکار کرد و در نتیجه؛ حکمت شیعی را از التقاط نجات داد.
از اقدامات شایستهی سید حیدر این که در آثار فلسفی خود، به شرح و تنقیح اندیشههای شیعه که در احادیث معصومین (علیهمالسلام) منعکس شده است، میپردازد و از این جهت، کار حکیمان متقدم خود را تکمیل میکند.
در مورد اقدامات اصلاحگرانهی مرحوم آملی بین دو طایفهی شیعه و صوفی، همین بس که بدانیم سید حیدر در زمان خود دربرابروضعیتی قرار گرفته که میبیند شیعیان از صوفیان بد میگویند و صوفیان، از شیعیان. شیعیان به صرف شریعت، به ظاهر دیانت بسنده میکنند و صوفثان با فراموشی اصل خرقهی خود، حقیقت را در خلاء رها میکنند. لذا سید حیدر به زیباترین شکل ممکن، در اصلاح این دو گروه کوشید. وی معتقد بود که مؤمن ممتحن کسی است که با اعتقاد به آرمان و تعلیمات ائمه (علیهمالسلام) به تمامی شریعت و طریقت و حقیقت باور دارد و میفرماید: شیعیان حقیقی، صوفیان هستند و صوفیان حقیقی، شیعیانند. تمام تلاش او در کتاب جامعالاسرار صرف این موضوع میشود که این دو طایفه را قانع کند و بین آنها وحدتی ایجاد نماید. چنان چه خود میگوید، تنها انگیزهی او در ورود در این بحث، اصلاحگری است. او درخاتمهی کتاب جامعالاسرار مینویسد:
«شایسته است بدانی که مراد ما از بحث (شیعه و صوفی) عصبیت و جدل نیست که پناه میبریم از آن به سوی خدا، بلکه مقصودم اصلاح ذاتالبین است و رساندن هریک از این دو به سوی حق خود. و مگر نه با عنایت الهی من فارغ از این مسایل هستم و بیست سال است حقیقت را مشاهده کردهام و از ظلمات رهایی یافتهام. یعنی از تاریکی مجادله و جدل» (3)
منبع:
گلشن ابرار ، ج4 ، ص84
لیست کل یادداشت های این وبلاگ